سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگین سر سبز

به نام نامی الله...


من...

 

تو...

 

ماه...

 

هر سه در حسرت و آه...

 

من با دیدن تو...

 

تو با دیدن ماه...

 

ماه با دیدن لبخند پگاه...

 

من محو تماشای تو ...

 

تو محو تماشای ماه...

 

غافل از من، حتی به نگاه...

 

تو فقط می رفتی... بی مهابا... از کوچه و پس کوچه و هر راه...

 

من بدنبال تو...

 

تو بدنبال ماه...

 

پله پله تا گناه...

 

ماه غافل ز تو و تو غافل ز من و من غافل ز الله...

 

می شنیدم گاه گاه... از سر ذوق رسیدن تا به ماه... خنده ی مستانه ات را قاه قاه!

 

رسیدیم به اوج... تا بالای بالا... نزدیک خدا...

 

دست بردی تا بگیری ماه را...

 

در دلم آهی کشیدم تا نبینی ماه را...

 

ماه در پهنای آبی محو شد...

 

آفتاب مهربان آمد کنارم، صبح شد...

 

تو... خسته و حیران... رو به من کردی نگاه...

 

با نگاهت گفتی: در کنار من بمان... بی پناهم... بی پناه...

 

با نگاهم گفتم: من یا ماه؟! ... از درون چاله افتادی به چاه...


ماه

 عکس:مچیلی

 

پ.ن:من از تو به ماه... از ماه رسیدم تا به الله...

 


خط خطی شده در پنج شنبه 92/2/26ساعت 1:35 عصر دل نوشته مهسا خانوم *قطره بارون* ( ) |

چشمانم در مقابل چشمانت


دلَ م در برابر دلَ ت


روحم در پناه روحت


وقتی در تلاقی ثانیه ها کلام نور بر زبانمان جاری می شود


جانَ م به جانَ ت گره می خورد


وقتی نـــور تمام وجودمان را روشن می کند، دنیا می ایستد!


"من" را کنار تـــــو ، "تو" را کنار مـــــن می گذارد...


و لمس حس قشنگی که "طریق النـــــــور" نامیدی اش.


کلام نور

پ.ن:بیا خــــــــدا را لمس کنیم


خط خطی شده در دوشنبه 92/2/16ساعت 11:41 عصر دل نوشته مهسا خانوم *قطره بارون* ( ) |


Design By : Pichak