شبانگاهان زقزوینباربستیم/ز تاریکی شب زنّاربستیم شباهنگام ازآن سرمنزل خوش/برون رفتم به صحرابادل خوش جمل برسبزه زاردشت مینو/جهانیدم به صحراهمچوآهو درآن دشت زمردفام گلرنگ/جرس چون ارغنون بگرفت آهنگ که کن نظاره ی صحرایاخضر/دماغت رامعطرکن معطر که تاشش فرسخ این ره همچنین است/هوا ابروسوارش دلنشین است نسیمش گویی ازفردوس خیزد/که بوی عنبرازجیبش بریزد منبع :کتاب« خرم دره پنجره ی سبز تاریخ» به سرعت طی مکن این دشتراتو/غنیمت بشمار این گلگشت را تو منمآهستهطی راهنمودم/به «خرم دره» منزلگه نمودم ده معموروجایدلنشینبود/فراوانآب وخرمسرزمین بود رخ خورشیدشدچون زعفرانی/به شیبآمد زقعرآسمانی جرسزدبانگ بربندیدمحمل/که شش فرسنگ باشدراه منزل ببستمبارازآن نیکمنزل/ولی ماندیمرااندرپی اش دل منبع :کتاب« خرم دره پنجره ی سبز تاریخ»
Design By : Pichak |