سلامُ علی آل یاسین بیا تا تمام شوند غم ها و بی تابی ها و پژمردگی ها... اللهم عجل لولیک الفرج
آقاجان سلام...
می دانم که می بینی و می خوانی و می دانی...
مثل کودکی که در شلوغی بازارچه، دستش از چادر مادرش رها شده باشد ... وحشت زده ام...
مثل آفتابگردانی که در سوگ غروب خورشید سر به گریبان کشیده ... غمگینم...
مثل باغی بی برگ که خزان سرسبزی اش را برده ... پژمرده ام...
مثل کوچه ای بن بست در حسرت یک رهگذر ... چشم انتظارم...
مثل شمعدانی پشت پنجره ی اتاق ... در حسرتم...
مثل مادری دور از فرزند ... بی تابم...
آقا بیا...
بیا تا با آمدنت تمام شوند زمستان های بی برف...
............................ پاییزهای بی باران و سرد...
........................... بهارهای بی شکوفه و زرد...
...بیا تا روزگارمان سبز باشد و سبز باشد و سبز...
پ.ن: کجایی ای آرزوی بی خزون...
Design By : Pichak |